بهشون که میگی خودشو میزنن به اون راه
فهمیدن براشون گرون تمام میشه
پس خودشونو میزنن به نفهمی
بخوای ازشون انتقام بگیری
و نفرت ازشون به دل داشته باشی
که خوب خودتو بدتر از اونا کردی
از خودت یه آشغال ساختی بدتر از اونا
جواب بدی را با بدی نمیخوای بدی
میخوای جلوی بدی را بگیری
اما اونا نمیخوان بفهمند که چقدر زشتند
اونا فقط میخوان شهوتشونو سیر کنند
اونا به دنبال هوا و هوس هاشونند
اونا با عقل جلو نرفتند که چنین گندی زدند
پس انتظار نداشته باش حرفای عقلانی تو رو گوش کنند
پس چی کار میتونی بکنی
نه میتونی بفهمونیشون
نه میتونی ازشون انتقام بگیری
دق میکنی
جون خودتو میگیری
صادق هدایت خودکشی نکرد
دست مردم نفهم صادق را به اون کار واداشت
هر عملی عکس العملی داره
اگه مردم هرز نمی چرخیدند
صادق هم تشکیل خانواده میداد
اما مردم باید هرز باشند تا به پول و هوا و هوس هاشون برسند
هیچ آدم پولدار خوبی وجود نداره
پول نمیتونی بدست بیاری مگر با این همه کثافت کاری موافق باشی
چرا دارم اینا رو مینویسم
هر چه بیشتر مینویسم فکر میکنم دارم بیشتر اشتباه میکنم
نوشتن درد هام برای افرادی که خودشونو زدند به اون راه بزرگترین اشتباهم میتونه باشه
صادق هدایت آخرین نوشته هاشو آتش زد
چون تازه فهمید نباید مینوشته برای کسانی که از نقطه ضعفش نهایت سو استفاده را می کنند
اگه افتاده ای ببینند یه لگد هم نثارش میکنند
اگه شوهر یه زنی بد باشه همه به فکر همخوابی باهاش هستند نه به فکر التیام زخمش و به خوشبختی رسوندنش
اگه نداشته باشه با کمترین حقوق ازش سخت ترین کار ها رو میخوان چون ناچاره وگرنه از گرسنگی یا میمیره یا دیوونه میشه
سو استفاده کاریه که بیشتر به چشم میخوره
فقر و فهشا هم معنی همون کلمه سواستفاده میشه
کسی که با کاراش رنجت میده، و اگه بهش بگی چقدر از کارش رنج میبری سعی میکنه از نقطه ضعفت نهایت سواستفاده را ببره
آیا عاقلانست که بهش بگی دردتو یا هیچی به زبون نیاری
چون نمیخواد بفهمه بهش نمیفهمونی! چون نیتت خیره و نمیخوای بد باشی باهاش مقابله هم نمیکنی!
دق کردن دیگر کاری نیست که تو میکنی، همونطور که گفتیم هر عملی عکس العملی داره
این عکسالعمل صادق هدایت در مقابله با اون اعمال از طرف مردمه
هدایت میان " لکاته " ها و " رجاله " ها دق کرد و . تورج پارسی
کمی عمیق تر فکر کردم و میخوام حرفامو تصحیح کنم
فقیر از درد اینکه از گرسنگی بمیره یا فرار از دیوانه شدنش به هر چه پولدار میگه تن نمیده
فقیر هم به هوا و هوس دلش گوش میده
پس نه پولدار خوبه نه فقیر
تا زمانی که به ناخودآکاهمون توجه میکنیم
و ظاهرا نشون میدیم که انسان های عاقلی هستیم و با عقل و منطق عمل میکنیم
ولی دلخواهمان را با آنچه عقلمون میگه مخلوط کردیم
و یه چیزی میان انسان منطقی و انسان هوس ران هستیم
تا آن زمان که از بدو به وجود آمدن انسان بوده و تا نابودی بشر ادامه داره
فقیر و پولدار هیچکدام بی گناه نیستند و مظلوم واقع نشدند
اونکه عاقل باشه نیما میشه و هدایت
فرار میکنه
نه تنها از جوامع بلکه از دست ناخود آگاه خودش هم پا به فرار میزاره
یعنی از دست خودش هم در آسایش نیست چه برسه فقیر و پولدار و هر کثافت دیگری که بشه اسمشو گذاشت
قسمتی از دیالوگ های فیلم استاکر که فکر میکنم بی ربط با موضوع نباشه
! بانوی عزیز من
! جهان هرگز اینقدر کسل کننده نبوده
برای همین ، چیزهایی مثل تله پاتی ، ارواح
. یا بشقاب پرنده ها ظهور کردن
. همچین چیزهایی وجود ندارن .
اونها قوانین آهنین بر جهان می رونند .
. و اون رو به طرز تحمل ناپذیری کسل کننده می کنن
. و افسوس که این قوانین تعرض ناپذیرن .
. نمیشه اونها رو زیر پا گذاشت .
هرگز روی چیزهایی مثل بشقاب پرنده ها حساب نکنید .
. این یکی دیگه بیش از حد جالبه
00::01,694 --> 00::04,906
. این هم خیلی ملال آوره
. ! جستجوی حقیقت
حقیقتی که پنهان شده
. و باید دائما" دنبالش بگردی
! " یه جا رو حفر می کنی . " یافتم
! هر هسته از پروتون تشکیل شده
! " یه جای دیگه رو حفر می کنی . " عالیه
! مشابهه " A'B'C' " با مثلث " ABC " مثلث
. ولی برای من قضیه یه جور دیگه ست
، وقتی من جایی رو برای حقیقت می کاوم
اتفاقات زیادی براش می افته
. و به جای رسیدن به حقیقت
، کپه ای رو به دست میارم
. که بهتره اسمش رو نیارم
کپه گُه باید منظورش باشه
00::46,114 --> 00::49,200
. ولی یه ظرف عتیقه رو تصور کن
در گذشته برای نگه داری .
. پس مانده های غذا استفاده می شده
ولی حالا جهانی رو به خاطر
. ظاهر ساده و فرم بی همتاش
به تحسین وا می داره .
! همه آه می کشن و وای میگن
ولی ناگهان متوجه میشیم
. که اصلا عتیقه نبوده
و یه نفر برای سر کار گذاشتن باستان شناس ها
. اون رو اونجا گذاشته
! فقط برای خنده
مسخره ست ، دیگه کسی آه نمی کشه
. کارشناسان احمق .
00:28:10,636 --> 00:28:15,058
چطور می تونم برای چیزی که می خوام ، اسمی پیدا کنم ؟
، چطور باید بگم چیزی رو که به ظاهر می خوام
واقعا" نمی خوام ؟
و اون چیزی رو هم که نمی خوام ، واقعا" نمی خوام ؟
. درست مثل توهم هستن
وقتی که روی اونها اسم می ذاریم
آب می شن ، ناپدید می شن
معنی خودشون رو از دست میدن
درست مثل یخ زیر نور خورشید
ضمیر آگاه من دوست داره
. همه ی دنیا گیاه خوار بشن
ولی ضمیر ناخودآگاه من ، حسرت یه تکه گوشت .
! آبدار رو می کشه
من واقعا نمی دونم چی می خوام ؟
00:39:43,955 --> 00:39:45,039
. چقدر ساکته
اینجا ساکت ترین مکان روی زمینه
خودتون می بینید
خیلی زیباست
اینجا پرنده هم پر نمی زنه
پس ما چی هستیم ؟
سه تا مرد نمی تونن اینجا رو
. یه روزه به گند بکشن
! چرا ؟ می تونن! خوبم می تونن
01:47:25,141 --> 01:47:28,061
یه تجربه ی دیگه
. تجربه ، واقعیت
. بالاترین نمونه ی حقیقت
چیزی به اسم واقعیت وجود نداره .
. به خصوص در اینجا
. اینها همش ساخته ی ابلهانه ی یه نفره .
. شما اینطور فکر نمی کنید ؟ .
. ولی شما ، بدون شک ، باید بفهمید ساخته ی کیه .
. و دلیلش چی بوده .
. اما آگاهی شما به چه دردی می خوره ؟ .
کی قراره از این موضوع احساس .
غذاب وجدان داشته باشه ؟ من ؟
! من که اصلا وجدان ندارم
! من فقط اعصاب دارم
، یه عوضی ازم انتقاد می کنه .
. من جریحه دار میشم
، یکی دیگه من رو بالا می بره .
. و دوباره جریحه دار میشم
، من با تمام دل و جانم کار می کنم .
! و اونها دل و جانم رو با هم نشخوار می کنن
، روحم رو از پلیدی پاک می کنم .
! و اونها دوباره نشخوارش می کن
. اونها همشون یه مشت بی سوادن .
. بدون هیچ احساساتی .
، و گله گله دور خودشون می چرخن .
. رومه نگارها
ویراستار ها ، منتقدها .
. با عریضه های دور و درازشون
: و همه یه درخواست دارن .
! بیشتر ، بیشتر
، من چه جور نویسنده ای هستم .
. وقتی که از نوشتن متنفرم ؟
وقتی که برام یه شکنجه ی دائمیه ؟ .
. وقتی یه کار دردناک و ننگینه ؟
وقتی مثل پاشیدن نمک روی یه زخم کهنه ست ؟ .
قبلا فکر می کردم ، ممکنه کسی به خاطر .
. کتاب های من بهتر بشه
. ولی نه ، هیچکس به من احتیاجی نداره .
دو روز بعد از اینکه من مردم ، میرن .
. و دل و روده ی یه نفر دیگه رو نشخوار می کنن
، من می خواستم تغییرشون بدم .
. اما این اونها هستن که من رو تغییر دادن
. من رو مثل تصورات خودشون کردن .
. اونها آمادگی فهمیدن این رو دارن ؟
! اونها نمی خوان چیزی رو بفهمن .
! اونها فقط می خوان نشخوار کنن
02:15:01,297 --> 02:15:03,466
نویسنده:
. به هر حال ، ببخشید ، ولی
. تو یه احمق بی تقصیری .
. تو نمی دونی اینجا چه خبره .
" فکر می کنی برای چی " خارپشت .
خودش رو دار زد ؟
احمق بی تقصیر:
. چون برای پول به " منطقه " اومده بود
چون به خاطر پول ، برادرش رو توی .
چرخ گوشت " به کشتن داده بود "
نویسنده:
می دونم
ولی چرا خودش رو دار زد ؟
چرا یه بار دیگه به اینجا نیومد ؟
. نه برای پول ، اینبار به خاطر برادرش
. مثلا" برای توبه کردن .
اون چی می خواست . نمی دونم
ولی یه هفته بعد خودش رو دار زد
. چون فهمیده بود که هر آرزویی اینجا برآورده نمیشه
. بلکه فقط آرزوهای پنهان درونی برآورده میشن .
. نه چیزی رو که با صدای بلند فریاد می زنیم .
. بلکه چیزهایی که با طبیعت ما هماهنگن .
. با ذات ما .
. چیزهایی که از وجودشون بی اطلاعیم
اما در درون ما وجود دارن .
. در تمام زندگی ، ما رو هدایت می کنن
. " تو هیچی رو نفهمیدی ، " احمق بی تقصیر
. این طمع نبود که " خارپشت " رو گرفتار کرد .
اون خودش رو توی این گودال انداخت .
. و برای برگردوندن برادرش به دست و پا افتاد
ولی تنها چیزی که به دست آورد ، پول بود .
. و چیز دیگه ای نصیبش نشد
، چون فقط چیزی به یه " خارپشت " می رسه .
. ! که شایسته ی خارپشت هاست
، و چیزهایی مثل وجدان یا اندوه .
. همش ساختگیه
. اون این رو فهمید و خودش رو دار زد .
. من توی اون اتاق نمیرم .
من نمی خوام آرزوهای پلید درونیم رو .
. روی کس دیگه ای خالی کنم
. حتی تو .
، " و بعد مثل " خارپشت .
. سرم رو بکنم توی حلقه ی دار
ترجیح میدم توی خونه ی خودم ، در آرامش .
. اینقدر الکل بخورم تا بمیرم
. " تو چیزی از بشریت نمی دونی " احمق بی تقصیر
در اون وقتیکه آدمهایی مثل من رو به " منطقه " میاری .
. و یه چیز دیگه
تو از کجا می دونی اینجا واقعا" معجزه می کنه ؟ .
کی گفته که آرزوها اینجا تحقق پیدا می کنن ؟ .
، تو خودت یه نفر رو دیدی که از اینجا .
خوشبخت خارج بشه ؟
شاید " خارپشت " بوده ؟ .
دانلود Burnout Paradise: The Ultimate Box PS3
رو ,، ,یه ,نمی ,؟ ,اون ,خودش رو ,که از ,چیزی رو ,رو دار ,نمی خوام
درباره این سایت